درتاریکی پارت{12}
کوک: وایساداروهاتو بیارم بخور
جونگکوک میره به اتاق خودش و داروهای مینسو رو به همراه گردنبندش میاره
کوک:بیا این قرص،این آب،اینم گردنبندت
مینسو:ممنون
مینسو گردنبندشو میندازه گردنش و قرصو میخوره
کوک:راستی نگفتی چرا با پدر و مادرت دعوا کردی
آب میپره تو گلوی مینسو
مینسو:اِهو..اِهو اِهو..اِهو(سرفه)
کوک:چیشد خوبی؟(بانگرانی)
مینسو:اِهو..خوبم..اِهو
کوک:خب نگفتی چرا دعوا کردین
مینسو:عاع..خب..راستش
کوک:میشنوم
مینسو:قرار بود ازدواج کنم
کوک:باکی؟
مینسو:خودمم نمیشناسمش
کوک:پس چجوری..
مینسو:گفتم که مجبورم کردن منم فرار کردم
کوک:بهتر نیست بمیره؟
مینسو:کی؟
کوک:پسره دیگه
مینسو:آرام باش برادرم اصن نیازی به حیوون آزاری نیست
°ادمین درحال جر خوردن°
کوک:ولی میکشمش(زیر لب)
.
.
.
.
سلام برعزیزان دل ایندفعه شرط داریم ولی یکم زیاده
لایک:۱۰
کامنت:۱۰
☁️🖤☁️
جونگکوک میره به اتاق خودش و داروهای مینسو رو به همراه گردنبندش میاره
کوک:بیا این قرص،این آب،اینم گردنبندت
مینسو:ممنون
مینسو گردنبندشو میندازه گردنش و قرصو میخوره
کوک:راستی نگفتی چرا با پدر و مادرت دعوا کردی
آب میپره تو گلوی مینسو
مینسو:اِهو..اِهو اِهو..اِهو(سرفه)
کوک:چیشد خوبی؟(بانگرانی)
مینسو:اِهو..خوبم..اِهو
کوک:خب نگفتی چرا دعوا کردین
مینسو:عاع..خب..راستش
کوک:میشنوم
مینسو:قرار بود ازدواج کنم
کوک:باکی؟
مینسو:خودمم نمیشناسمش
کوک:پس چجوری..
مینسو:گفتم که مجبورم کردن منم فرار کردم
کوک:بهتر نیست بمیره؟
مینسو:کی؟
کوک:پسره دیگه
مینسو:آرام باش برادرم اصن نیازی به حیوون آزاری نیست
°ادمین درحال جر خوردن°
کوک:ولی میکشمش(زیر لب)
.
.
.
.
سلام برعزیزان دل ایندفعه شرط داریم ولی یکم زیاده
لایک:۱۰
کامنت:۱۰
☁️🖤☁️
۸.۰k
۳۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.